کد مطلب:148771 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165

اولین کسی که قبر حسین را بنا کرد
در همان سال كه سلیمان بن عبدالملك زندگی را بدورد گفت عمر بن عبدالعزیز خلیفه شد و مردم با او بیعت كردند. عمر بن عبدالعزیز با این كه عرب بود بعد از این خلیفه شد، دستور خلیفه سابق را مشعر بر این كه هر كس در بلاد اسلامی نامه ای به حاكم می نویسد بایستی به زبان عربی تحریر نماید، لغو كرد. بعد فرمان داد كه در تمام بلاد اسلامی سب علی بن ابی طالب (ع) و فرزندان او ملغی شود و هر كس كه اسم علی را می برد مثل موقعی كه اسم سایر خلفای راشدین را می برند با احترام آن را ذكر نماید. بنی امیه كه از رسوم سلطنت پادشاهان سوریه تقلید كردند و گفتیم كه آنها هم مقلد امپراطورهای روم شرقی بودند قبرهای با شكوه داشتند و قبور معاویه و پسرش یزید و سایر خلفای اموی را با تجلیل بنا كرده بودند. مردم هم از آن ها تقلید می كردند و هر كس كه فوت می كرد اگر بضاعتی داشت بازماندگانش برای او قبری با شكوه می ساختند. عمر بن عبدالعزیز دستور داد كه دیگر مردم قبرهای با شكوه نسازند و سنگی روی قبر نصب نمایند تا این كه جسدی كه در قبر خفته است در آینده شناخته شود. تا آن موقع اثری از قبر حسین (ع) كه دیدیم در سال شصت و یكم هجری با خویشاوندان و دوستانش در كربلا كشته شد وجود نداشت و عمر بن عبدالعزیز امر كرد كه قبر حسین (ع) را ساختند و بالای آن، سایه بانی قرار دادند تا این كه باران و آفتاب قبر را ویران ننماید و از اموال غیر منقول فرزندان علی بن ابی طالب (ع) آن چه از آن ها گرفته شده بود از جمله قطعه زمینی موسوم به (فدك) را به آن ها برگردانید و برای هر یك از علویان یعنی فرزندان علی بن ابی طالب (ع) كه بی بضاعت بودند از طرف بیت المال مستمری برقرار كرد. یكی از كارهای عمر بن عبدالعزیز این بود كه مسلمان ها را از هزینه سنگین جنگ قسطنطنیه نجات داد و شرح این موضوع خیلی به اختصار از این قرار است. خلفای بنی امیه از معاویه گذشته، افرادی عیاش یا متوسط الحال بودند و بین آنها، مردی به وجود نیامد كه برجسته باشد. اما مردانی لایق و حكمران هائی دلیر و با استقامت در دستگاه آن ها كار می كردند. به همین جهت در دوره اموی، قلمرو اسلام وسعت گرفت و یك امپراطوری اسلامی بزرگ به وجود


آمد و چون امپراطوری روم شرقی مجاور امپراطوری اسلامی بود بین آن دو تصادم ایجاد شد و جنگ های متعدد بین امپراطوری اسلام و امپراطوری روم شرقی (روم صغیر) درگرفت كه خارج از موضوع ماست. وقتی سلیمان بن عبدالملك خلیفه شد تصمیم گرفت كه خطر امپراطوری روم شرقی را برای همیشه از بین ببرد و در آینده امپراطوری اسلامی بیمی از امپراطوری روم شرقی نداشته باشد و برای از بین بردن خطر آن امپراطوری برادر خود را انتخاب كرد. سلیمان بن عبدالملك با انتخاب برادر، به سمت فرماندهی سپاهی كه بایستی قسطنطنیه را مسخر نماید، وی را از مركز خلافت دور كرد و می دانیم كه برادر سلیمان عبدالملك خواهان خلافت بود. سپاه اسلام رفت و قسمت شرقی قسطنطنیه را كه در قدیم (كری زوپولیس) خوانده می شد و امروز موسوم به (اسكوتاری) می باشد اشغال كرد اما نتوانست كه قسمت غربی آن شهر بزرگ را كه قسمت اصلی شهر بود اشغال كند برای این كه سپاه اسلامی نیروی دریائی كافی نداشت. برادر خلیفه كه متوجه شد كه بدون نیروی دریائی نمی توان پایتخت امپراطوری روم شرقی را اشغال كرد شروع به ساختن كشتی جنگی نمود و برای به حركت درآوردن كشتی ها پاروزن اجیر كرد و نیروی دریائی وی حمله ور گردید. اما نیروئی كه برادر خلیفه با تحمل هزینه ای گران به وجود آورده بود در یك روز، هنگام حمله به قسطنطنیه غربی سوخت و از بین رفت و مدافعین، كشتی های جنگی را با آتش موسوم به (آتش یونانی) كه روی آب خاموش نمی شد سوزانیدند. برادر خلیفه برای مرتبه ای دیگر درصدد برآمد كه یك نیروی دریائی قوی به وجود بیاورد و در حالی كه مشغول ساختن كشتی های جنگی بود سلیمان بن عبدالملك خلیفه اموی زندگی را بدرود گفت و (عمر بن عبدالعزیز) خلیفه شد و فرمانده سپاه اسلامی كه در قسطنطنیه بود باز برای هزینه های جنگی پول خواست. عمر بن عبدالعزیز نامه ای به فرمانده سپاه نوشت و گفت تا روزی كه رومی ها دارای آتش یونانی هستند و می توانند كشتی های ما را بسوزانند ما نمی توانیم بر آن ها غلبه كنیم. فرمانده سپاه اسلامی در جواب خلیفه جدید نوشت كه یكی از امرای ارمنستان به اسم (لئون ماتیوس)، به من ملحق شده و قول داده كه هر گاه من وسائل كار را برایش فراهم كنم او (آتش یونانی) را خواهد ساخت و من اكنون وسائل كار را برایش فراهم كرده ام و منتظرم كه كارش به پایان برسد و آن چه وعده داده به من برسد. اما مردی كه می خواست آن آتش را برای فرمانده سپاه اسلامی بسازد از عهده وفای به عهد برنیامد و می گویند كه عمر بن عبدالعزیز وقتی متوجه شد كه فرمانده سپاه قصد ندارد كه دست از محاصره قسطنطنیه بكشد و سپاه را برگرداند خود به آنجا رفت و سپاه اسلامی را برگردانید. سپاه مزبور بر خلاف آن چه در بادی نظر به ذهن می رسد از راه آسیای صغیر (كه امروز تركیه است) به قسطنطنیه نرفت بلكه از راه دریا و از بنادر سوریه عازم قسطنطنیه شد و از همان راه نیز مراجعت كرد و عمر بن عبدالعزیز با رجعت دادن سپاه مزبور، بیت المال مسلمین را از هزینه سنگین جنگ قسطنطنیه كه ممكن بود سال ها طول بكشد نجات داد.

در دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز برای اولین مرتبه در دنیای اسلامی بنی عباس شنیده شد و مردی به اسم (محمد بن علی بن عبدالله بن عباس) دعوی خلافت كرد و او چون


از نوادگان عباس بود، از طائفه بنی هاشم محسوب می گردید. اما هنوز زمان و محیط برای روی كار آمدن بنی عباس مقتضی نشده بود و به همین جهت دعوی خلافت محمد بن علی بن عبدالله بن عباس به جائی نرسید كه وی بتواند از آن نتیجه بگیرد. غیر از این مرد، در دوره بنی امیه، عده ای دیگر از مردان بنی هاشم، از فرزندان حسن بن علی (ع) یا حسین بن علی (ع) [1] دعوی خلافت كردند و همه كشته شدند چون در بین خلفای اموی غیر از عمر بن عبدالعزیز كسی دوستدار فرزندان علی بن ابی طالب (ع) نبود و بدون تردید ارادت عمر بن عبدالعزیز نسبت به فرزندان علی بن ابی طالب (ع) به اندازه ای نبوده كه وی از خلافت صرفنظر نماید و فرزند علی بن الحسین (ع) محمد باقر (ع) را به جای خود بنشاند. روایت مربوط به این كه محمد باقر (ع) در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز كودك بوده و لذا نمی توانسته خلافت كند و گرنه عمر بن عبدالعزیز او را به جایخود می نشانید و خلیفه می كرد صحیح نیست. چون مورخین اولیه اسلامی خبر داده اند كه محمد باقر (ع) فرزند زین العابدین در كربلا حضور داشته اما پسر بچه بوده است و ما در این بحث تاریخی از قول (ابن قتیبه) از قول محمد باقر (ع) گفتیم كه هنگامی كه می خواستند اعضای خانواده حسین (ع) را وارد دربار یزید بن معاویه نمایند دست های پسر بچه ها را با زنجیر بستند و ابن قتیبه می گوید كه محمد باقر (ع) گفت كه ما دوازده پسر بودیم كه دست های ما را با زنجیر بسته بودند و اشاره كردیم كه بستن دست پسرها با زنجیر نباید صحت داشته باشد و واضح است كه محمد باقر (ع) چیزی بر خلاف حقیقت نگفته بلكه راویان چیزی را جعل كرده اند. چون حضور محمد باقر در كربلا مورد قبول مورخین اولیه اسلامی است سی و نه سال بعد از آن یعنی در سال نود و نهم هجری كه (عمر بن عبدالعزیز) خلیفه شد محمد باقر (ع) مردی بوده است چهل و چهار یا چهل و پنج ساله، و اگر عمر بن عبدالعزیز خیلی به فرزندان علی بن ابی طالب ارادت می داشت محمد باقر (ع) را به جای خود می نشانید خاصه آن كه محمد باقر (ع) مردی دانشمند بود و پسرش جعفر صادق، دانشمندترین امام شیعیان، علم را در آغاز در محضر پدر آموخت و اگر عمر بن عبدالعزیز محمد باقر (ع) را به جای خود می نشانید یك دانشمند را بر مسند خلافت مسلمین نشانیده بود. از یك جهت دیگر هم محمد باقر (ع) بر عمر بن عبدالعزیز مزیت داشت و آن كبر سن بوده است و وقتی عمر بن عبدالعزیز خلیفه شد محمد باقر لااقل ده سال بزرگتر از او بود معهذا دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز دوره رفاه فرزندان علی بن ابی طالب بوده و مردم به دستور خلیفه دیگر علی (ع) و فرزندانش را سب نمی كردند و آن ها را بدیده احترام می نگریستند. به موجب یك روایت زینب بنت علی كه در كربلا حضور داشت و با نطق خود در دربار یزید بن معاویه، حكومت اموی را برای همیشه متزلزل كرد در دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز حیات داشته و مورد احترام او بوده و این روایت ضعیف است و گرچه زینب بنت علی طولانی كرد ولی نه به آن اندازه كه دوره خلافت


عمر بن عبدالعزیز را دریافته باشد. در دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز در بلاد اسلامی كسی گرسنه نماند چون او، زكوة را كه به بیت المال می رسید از روی عدالت بین مستحقان تقسیم می كرد و در دوره خلافت او تمام زن های بیوه و بدون نان آور و یتیم دار مستمری دریافت می كردند تمام عجزه و مردان ساخورده مسلمان كه قادر بكار كردن نبودند مستمری دریافت می نمودند. هر زن ساخورده و بدون نان آور از بیت المال مقرری می گرفت و در همه بلاد اسلامی حاكم شهر مكلف بود كه در موقعی كه باید مقرری عجزه و سالخوردگان را پرداخت كاركنان بیت المال را با پول به خانه زن های سالخورده و بدون نان آور بفرستد و آن ها درب خانه را بكوبند و پول را بزن ها بدهند و از این جهت عمر بن عبدالعزیز مقرر كرد كه حاكم شهر كاركنان بیت المال را برای پرداخت پول به خانه پیرزنان بفرستد كه شاید آن ها بر اثر سالخوردگی و عجز نتوانند برای دریافت مستمری خود به بیت المال بروند و مقرری خویش در دریافت كنند. از قضا در دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز در شام (سوریه امروز) بر اثر خشكسالی، قحطی شد و عمر بن عبدالعزیز تمام جواهر خود را فروخت و پول آن را روی پولی كه بیت المال برای خرید گندم اختصاص داده بود گذاشت و از یونان و حتی از كشور روم غربی (ایتالیای امروز) گندم خریداری كرد و به شام رسانید و آن اولین بار بود كه یك حكومت اسلامی برای مبارزه با قحطی از اروپا گندم وارد بلاد اسلامی كرد. شاید قبل از آن، كشورهای اسلامی سواحل دریای مدیترانه مثل سوریه و مصر در موقع قحطی از اروپا گندم خریداری و وارد كرده باشند اما اثری از آن خرید گندم از اروپا در تاریخ نیست و لذا از لحاظ تاریخی اقدام عمر بن عبدالعزیز اولین خرید گندم از اروپا، از طرف یك حكومت اسلامی برای مبارزه با قحطی می باشد و این موضوع می رساند كه عمر بن عبدالعزیز خرید گندم را از اقوام غیر مسلم (بر خلاف نظریه متعصبین ادوار بعد) مجاز می دانسته است. در اروپا، در قدیم جز در موارد استثنائی خیلی گندم تولید می شد و موارد استثنائی سنوات خشكسالی بود و وقتی باران نمی بارید محصول زیاد نصیب زارعین اروپائی نمی شد در صورتی كه رودهای پر آب از كنار مزارع آنها می گذشت ولی زارعین اروپائی مزارع خود را با آب دستی مشروب نمی كردند و امرز هم در اروپای غربی و جنوبی كمتر نقطه ای است كه با آب دستی مشروب شود. یكی از بزرگان اسلام در دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز یزید بن مهلب بود كه حكومت بین النهرین و عراق عجم را داشت ولی از روزی كه حاكم بین النهرین و عراق عجم شد، زكوة حوزه حكومتی خود را به بیت المال نپرداخت و هم از پرداخت عوارض كشتی رانی بین النهرین و عوارض گمركی آن كشور به بیت المال خودداری كرد. رودهای فرات و دجله كه در بین النهرین از طرف شمال به جنوب جاری بود مثل امروز در جنوب بین النهرین به هم ملحق نمی شد و دو مصب جداگانه داشت و كشتی های خارجی وقتی از خلیج فارس وارد آن دو شط می شدند دو عوارض می پرداختند یكی عوارض كشتی و دیگری عوارض گمركی برای كالاهائی كه وارد بین النهرین می كردند. از كالاهائی هم كه از بین النهرین به خارج صادر می گردید عوارض دریافت می شد ولی كمتر از عوارض گمركی كالاهای ورودی زیرا


كالاهائی بود كه از بلاد اسلامی به سوی خارج می رفت. هنوز بین النهرین از رواج دوره ساسانیان استفاده می كرد و دارای صنایع محلی بود و پارچه های نخی و پشمی به مقدار زیاد در آن یافته می شد و صادر می گردید. بعد از این كه عمر بن عبدالعزیز خلیفه شد از یزید بن مهلب زكوة و عوارض كشتی رانی و گمركی را خواست. یزید بن مهلب، حساب سازی كرد و صورت حساب برای عمر بن عبدالعزیز فرستاد حاكی از این كه زكوة و عوارض كشتی رانی و گمركی به مصرف هزینه های محلی رسیده است. عمر بن عبدالعزیز نامه ای به یزید بن مهلب نوشت و در آن گفت: ای یزید روزی كه تو حاكم بین النهرین شدی دارائی تو فقط یك خانه آن هم در حومه دمشق بود و امروز، طبق اطلاعی كه به من رسیده تو در طول فرات و دجله املاك و باغ های متعدد داری و در بصره دارای چهل هزار درخت خرما می باشی و آیا آن املاك و باغ ها و نخلستان ها فقط از نیم عشر حق حكومت نصیب تو گردیده است.

راجع به نیم عشر حق حكومت باید چند كلمه توضیح بدهیم. در آغاز این تحقیق گفتیم كه حكام اسلامی در دوره امویه مستمری نداشتند و به اصطلاح امروز، حقوق دریافت نمی كردند و از مردم رشوه می گرفتند. وقتی ولید بن عبدالملك به خلافت رسید گرفتن رشوه را از طرف حكام اسلامی ممنوع نمود و در عوض مقرر كرد كه حاكم از ارباب دعوی كه به او مراجعه می كنند نیم عشر دریافت كند. آن نیم عشر، در واقع حقوق حكام اسلامی شد و بجای این كه نیم عشر مزبور به خزانه حكومت یعنی بیت المال برود و از آن جا به شكل حقوق به حكام برگردد، مستقیم عاید حكام می گردید. گفتیم اقوامی كه دارای كیش اسلام نبودند و جزیه می دادند مثل زردشتی ها و یهودی ها و مسیحیان به حكام اسلامی مراجعه نمی كردند و تمام اختلافات خود را به طور كدخدا منشی حل می كردند تا این كه محتاج مراجعه به حاكم اسلامی نشوند. مسلمین هم از بیم پرداخت نیم عشر كه در دعاوی بزرگ مبلغی زیاد می شد كمتر به حاكم مراجعه می كردند. لذا در آمد حكام اسلامی از محل نیم عشر زیاد نبود تا این كه بتوانند از آن راه دارای مكنت شوند و عمر بن عبدالعزیز فهمیده بود كه آن چه یزید بن مهلب به دست آورده از راه ضبط زكوة و عوارض بحرپیمائی و گمركی باشد. یزید بن مهلب بعد از دریافت نامه عمر بن عبدالعزیز دانست كه كارش به جنگ خواهد كشید و برای مقاومت در قبال خلیفه، قشون آماده كرد. تا آن موقع یزید بن مهلب درآمد بین النهرین و عراق عجم را صرف جمع آوری ثروت می كرد و ملك و باغ و نخلستان خریداری می نمود. یكی از باغ های او در خریط واقع در ساحل غربی رود دجله شاید در دنیای آن شرق منحصر بفرد بود. یزید بن مهلب با كمك كارگران صنعتگر رومی در آن باغ یك منبع مرتفع برای ذخیره كردن آب ساخته بود و با كمك همان كارگران به وسیله لوله كشی آب را به بالای درختان می رسانید و لوله ها در طول تنه درخت ها به بالای اشجار می رسید و وقتی در بامداد و عصر آب را می گشودند تمام درختان طوری شسته می شد كه گوئی مدتی باران باریده است و هنگام شب، هوای باغ در فصل تابستان طوری خنك می گردید كه نمی توانستند بدون بالاپوش در آن باغ بخوابند و می گفتند كه هزینه ساختن منبع مرتفع و لوله آب در آن


باغ یكصد هزار دینار شده است كه در آن عصر یك ثروت واقعی به شمار می آمد. یزید بن مهلب، مجبور شد پولی را كه تا آن روز صرف گرد آوری ثروت می كرد به مصرف قشون برساند. بعد از این كه نامه عمر بن عبدالعزیز به یزید بن مهلب رسید و جوابی از او نرسید خلیفه، یزید بن مهلب را از حكومت بین النهرین و عراق معجم معزول كرد و (حاتم بن نعمان باهلی) را به سمت حكمران بین النهرین و عراق عجم انتخاب نمود و چون محقق بود كه یزید بن مهلب از فرمان عزل، اطاعت نخواهد كرد، عمر بن عبدالعزیز گفت كه حاتم بن نعمان باهلی با یك قشون به بین النهرین برود و قشون مزبور به راه افتاد و اولین مرتبه بین قشون خلیفه و قشون یزید بن مهلب در منطقه (رودس) جنگ درگرفت كه گفتیم شهری بود واقع در ساحل شرقی فرات در شمال بین النهرین و یكی از مناطق جنگ قدیم بین اشكانیان و ساسانیان.

بر كسی پوشیده نیست كه در دنیای قدیم و حتی در این عصر، مناطقی وجود داشته كه به مناسبت وضع خاص جغرافیائی آنها، بدفعات میدان جنگ شده است. فی المثل سواحل رود كور در قفقازیه و سواحل رود هالیس (رود قزل ایرماق امروزی) در آسیای صغیر بدفعات میدان جنگ شده چون از لحاظ جغرافیائی در مكانی قرار داشته كه اقوام متخاصم از آنجا می گذشتند و در آن مكان به هم می رسیدند. در قرن بیستم میلادی هم كشور بلژیك در دو جنگ اول و دوم جهانی راه عبور ارتش آلمان، علیه فرانسه شد و كنار رود (مارن) واقع در فرانسه در دو جنگ اول و دوم جهانی میدان جنگ گردید. رودس هم در ساحل شرقی رود فرات یكی از امكنه جغرافیائی بود كه دو نیروی متخاصم در آن جا به هم می رسیدند و در دوره اشكانیان و ساسانیان بدفعات در آن جا بین ارتش ایران و ارتش روم جنگ درگرفت برای این كه ارتش روم، هنگام عبور از سوریه مجبور بود در طول ساحل رود فرات حركت كند كه پیوسته به آب دسترسی داشته باشد و ناگزیر روزی به رودس می رسید و در آنجا ارتش ایران راه را بر قشون روم می گرفت و جنگ آغاز می شد. گدار عریض فرات هم در بین النهرین شمالی در رودس و هر قشون كه در طول رودخانه فرات از مغرب (از سوریه) می آمد در آنجا برای ورود به بین النهرین از رودخانه فرات می گذشت و معلوم است ارتش های ایران هم از مشرق بین النهرین شمالی می آمدند در آنجا از رودخانه فرات عبور می كردند كه خود را به مغرب برسانند.

حاتم بن نعمان باهلی هم كه با قشون خود از شام (سوریه) به راه افتاد ناچار بود كه در طول رودخانه فرات حركت كند تا این كه بتواند همواره از آب استفاده نماید و در رودس به قشون یزید بن مهلب رسید و از گدار رودس عبور كرد و قدم به ساحل شرقی رود فرات گذاشت و بین او و یزید بن مهلب جنگ درگرفت و یزید نتوانست پایداری نماید و عقب نشینی كرد و خواست كه در كربلا مقابل قشون حاتم بن نعمان باهلی پایداری نماید و باز نتوانست و به طرف بین النهرین جنوبی عقب نشینی نمود تا این كه به خریط واقع در ساحل غربی رود دجله رسید. در آن جا تصمیم به پایداری گرفت و بعد از این كه عده ای از سربازانش به قتل رسیدند در همان باغ كه گفتیم در دنیای قدیم در شرق


منحصر بفرد بود دستگیر شد و حاتم بن نعمان باهلی او را با هر چه زر و سیم كه از وی به دست آمده بود به دمشق نزد خلیفه فرستاد.

اگر خلفای سابق اموی بودند یزید بن مهلب را به قتل می رسانیدند ولی عمر بن عبدالعزیز از كشتن وی صرفنظر كرد و فقط از وی خواست كه بدهی خود را به بیت المال بپردازد تا آزاد گردد. یزید بن مهلب دعوی افلاس كرد و خلیفه گفت این دعوی از مردی كه باغی چون خریط و املاك وسیع در سواحل فرات و دجله و چهل هزار درخت نخل دارد پذیرفته نمی شود. یزید بن مهلب گفت در هر نقطه از بین النهرین كه ملك و باغ و نخلستانی از من دیدند می توانند مالكانه تصرف كنند و عمر بن عبدالعزیز به حاتم بن نعمان باهلی دستور داد كه تمام املاك و باغ ها و نخلستانهائی را كه در بین النهرین به طور مسلم مال یزید بن مهلب می باشد به فروش برساند و بعد از این كه به اندازه معاش زنان و فرزندان یزید بن مهلب به آن ها داد بقیه را به بیت المال بفرستد. حاتم بن نعمان باهلی اول درصدد فروش باغ خریط برآمد كه می گفتند یك صد هزار دینار خرج لوله كشی و منبع سازی آن شده است. اما خریدار برای آن باغ پیدا نشد و عاقبت حاتم بن نعمان باهلی آن باغ را به مبلغ هشتصد دینار فروخت و هر قدر به خریداران می گفتند كه لوله كشی آن باغ در دنیا نظیر ندارد اظهار می كردند لوله ها را بردارید و منبع آب را ویران كنید و باغ را به ما بفروشید چون ما از منبع آب و لوله كشی استفاده نمی كنیم بلكه از میوه درختان آن استفاده می نمائیم.

اما چون بدهی یزید بن مهلب به بیت المال زیاد بود و فروش املاك و باغ ها و نخلستان هایش بدهی او را مستهلك نمی كرد تا پایان خلافت عمر بن عبدالعزیز در حبس ماند. دیگر از اقدامات عمر بن عبدالعزیز این بود كه جزیه اقوام زردشتی و یهودی و مسیحی را به یك پنجم تخفیف داد. جزیه یعنی مالیاتی كه اقوام زردشتی و یهودی و مسیحی بایستی به خلیفه وقت بپردازند تا این كه بتوانند در كشورهای اسلامی به آزادی مشغول به انجام رسانیدن وظائف مذهبی باشند، در قوانین اسلامی دارای میزان معین نبود و میزان جزیه از طرف خلفای وقت تعیین می شد و بعضی از خلفا به اقوام زردشتی و یهودی و مسیحی سخت می گرفتند و از آن ها جزیه زیاد دریافت می كردند و یكی از علل اصلی مهاجرت اقوام مزبور، در دوره خلفای اموی و عباسی از سرزمین های اسلامی همان جزیه گزاف بود كه از طرف خلفای اموی و عباسی از آن ها گرفته می شد. عمر بن عبدالعزیز جزیه اقوام مزبور را یك پنجم جزیه ای تعیین كرد كه در گذشته می پرداختند و معلوم است كه این مساعدت، چه اندازه سبب رضایت اقوام زردشتی و یهودی و مسیحی گردید و طوری آن ها رضایت خاطر حاصل نمودند كه در مراسم مذهبی خود برای عمر بن عبدالعزیز دعا میكردند و عمر بن عبدالعزیز به بیت المال دستور داد كه از آن به بعد درآمدی را كه از محل جزیه عاید بیت المال می شود جزو درآمد ثابت آن به حساب نیاورند و روی آن درآمد محاسبه ننمایند و به اصطلاح امروز، آن درآمد را جزو بودجه كشور محسوب نكنند و از قبیل درآمدهای اتفاقی بدانند. یكی دیگر از كارهای عمر بن عبدالعزیز این بود كه بین دمشق پایتخت خود و مدینه و مكه یك جاده ساخت تا این كه مسلمین


كه از راه شام به مكه می روند بتوانند به راحتی مسافرت نمایند و به نظر می رسید تا آن تاریخ بین دمشق و مدینه و مكه جاده وجود نداشته است و خلفای اموی قبل از عمر بن عبدالعزیز علاقه به عمران نداشته اند تا این كه جاده احداث كنند. دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز بهترین دوره خلافت امویان است. گرچه فساد حكومت اموی به قدری بود كه عمر بن عبدالعزیز نتوانست كه ریشه فساد را از زمین بیرون بیاورد ولی فطرت نیك و نوع پروری و ترحم عمر بن عبدالعزیز جلوی بسیاری از ستمگری های حكام را گرفت و در زمان او حكام بلاد اسلامی جرئت نمی كردند كه از مردم رشوه بگیرند و بیت المال به مصرف اصلی آن می رسید. روزگار هم پاداش عمر بن عبدالعزیز را داد و علاوه بر این كه نامی نیك از او باقی ماند، قبرش مورد دستبرد عباسیان قرار نگرفت.


[1] اين ها كه دعوي خلافت كردند غير از علي بن الحسين زين العابدين (ع) و محمد باقر (ع) بودند كه امامت آن ها نزد شيعيان مسلم است - مترجم.